ديشب انگشت شصت پام از زير پتو زده بود بيرون
بابام: چشمم روشن خانم بيا ببين اين بچه پاش از زير پتو زده بيرون حتما زن ميخواد...
مادرم:نه فقط انگشتش زده بيرون فكر كنم دوستَ دختر ميخواد...
پدربزرگم خطاب به بابام: يدونه بزن تو گوشش تا ديگه ازين چيزا نخواد...7
مادربزرگم:غصه نخور پسرم خودم يه دختر خوب برات سراغ دارم...
من: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسر : الو گلابی؟
دختر : سلام کثافت
بعد هردو از ته دل میخندن :))
پسر : خوبی کج و کوله ی من
دختر : به توچه عشقم خوبم تو خوبی
...پسر : خــــــــر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟ شیطونه میگه بزم شل و پلش کنم ها
دختر : گفتم که خوبم الاغ تو خوبی :))
پسر: فدای خنده هات شم که مثل شتر میخندی نفسم
دختر : مـــــــــرگ شتر خودتی روانی
پسر : دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی
دختر : منم
پسر : خوب دیگه بسه خیلی باهات حرف زدم پر رو شدی
دختر : کوفتت شه باهات حرف زدم
پسر: مواظب خانمی الاغ من باش
دختر : چشم اقای بی ادب
پسر : دوست دارم دیوونه
دختر : منم دوست دارم آقاهه
و بعد خداحافظی با خنده حتی تا چند لحظه بعد از این که تماسشون تموم میشه خنده رو لب
هردوشونه .
هی زندگی
آخه ۲۹ روزه !
بیا ادامه مطلب...